یکشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۶

تب

به مرگ می گیری ام
چه خیالی
من به تب راضی نمی شوم

۵ نظر:

ناشناس گفت...

هیشکی منو دوست نداره
:-(

ناشناس گفت...

دوستت داریم هوارتا

ناشناس گفت...

mehran doset darim,mehran doset darim,mehran doset darim....

ناشناس گفت...

ma khastim comment bezarim va deldarit bedim dastor omad ke to in masael dekhalat nakonim .ma ham saman va ta'ata.

ناشناس گفت...

اي بابا! آقاي انصاري ما كي شور بوديم كه حالا بي نمك باشيم يا برعكس. همان يك پشه هم سهراب سپهري بود!
ما كه كلي بي خياليم. ساقي جان مي تواند شهادت دهد. به خدا!در هر حال هر چه باشيم يا حتي نباشيم وبلاگ شما را سر مي‌زنيم و معتقديم شعرهايتان واقعا عالي است. ببخشيد كلمه ديگري يادم نمي آيد. مخصوصا اين آخري... يا آن كه مي‌گفتيد: تا مرگ من راه زيادي نمانده است... تنها يكي دو اس ام اس! نمي دانم درست نوشتم يا نه. اين در ذهنم مانده بود!!!!