دوشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۵

آغاز

از پهنه ی شب، شهاب را می دزدند
حتا ز سراب، آب را می دزدند
این قوم کج اندیش که من می بینم
عریانی آفتاب را می دزدند

۶ نظر:

ناشناس گفت...

آقا خسته نشی اینقدر می نویسی

ناشناس گفت...

vah! too in doro zamoone sheère aroozi khoondan ghanimate, hatta age commente penglish paash bezaaran.

ناشناس گفت...

خیلی شعر زیبایی بود
دوست داشتید به وبلاگ من هم سری بزنید
aaraaz.blogspot.com
حسبن

ناشناس گفت...

به خاطر داشتن دوستی مثه پویا بهت حسودیم می شه
تولد روشنان مبارک

ناشناس گفت...

مهران، دست مریزاد. عجب شعری بود وا

ناشناس گفت...

agha bebekhshid hata ba ی neveshte mishe nomrat shod 19