یکشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۵

باز هم شعر 8 سال پیش

در اینجا باید از نسرین تشکر کنم که از همین شعرهای هفت، هشت سال پیش من هم حمایت میکنه. بخاطر همین باز هم یک رباعی از همونا واستون میذارم
با اشک سروده ای سخن خیس شده است
انگار که در باغ چمن خیس شده است
آن قدر که در خیال نزدیک همیم
از اشک تو گونه های من خیس شده است

۷ نظر:

ناشناس گفت...

hi
isch wise der eshtend zhei das roomem frou nisht.

ناشناس گفت...

بارون بارووونه زمینا تر می شه
...

farzane Ebrahimzade گفت...

آقای مهران سلام از کامنت هایی که برایم گذاشتید سپاسگذارم. همه کامنت ها بعد از تایید خودم می ره روی سایت شاید به همین دلیل شما پیدا نکردید. ولی من هر دو آن ها را دیدم. از این که به یادم بودید خوشحالم

ناشناس گفت...

بازم ای ول

ناشناس گفت...

نمی دونم چرا همه این شعرات برام آشناست. باید از زهرا فتاحی ممنون باشم که همیشه جلسات شعر رو شرکت می کرد و بعد که به اتاق برمی گشت واسه ما می خوند.
( البته خودم هم گاهی می رفتم)

مهران گفت...

راستی زهرا فتاحی وبلاگ داره؟

ناشناس گفت...

خوبه اصلاً صورت مسئله رو پاک کردی!